تقلب همه جانبه، یا نوعی کودتا ؟
چگونه می توان انتخابات مشکوکی را پذیرفت، که نتیجه آن پیش از بسته شدن حوزه های رای گیری، از سوی خبرگزاری ها، وروزنامه های وابسته به سازمان های امنیتی رژیم، و طرفدارانش، اعلام می شود.بررسی در باره نتیجه این انتخابات، با توجه به نبودن ناظران بین المللی ، وبا نگرش به فضای ترور حاکم بر جریان رای گیری ها، در حالیکه از حضور نمایندگان رقبای احمدی نژاد، در حوزه های رای گیری جلوگیری شده بود. بسیار دشوار به نظر می رسد. ولی سه چیز را می توان پذیرفت.
نخست، این انتخابات به هیچ روی در راستای دموکراسی نمی باشد.
میرحسین موسوی، رقیب اصلی احمدی نژاد، خود فرزند انقلاب و سیستم حاکم بر کشور است. نظر او در باره دستیابی ایران به انرژی هسته ای، تفاوت چندانی با دیگر سردمداران رژیم ندارد.
او در باره گفته های احمدی نژاد، و نفی هلوکاست، گفت« حتی اگر هلوکاست، در آلمان اتفاق افتاده باشد،(منظور او از، «حتی اگر»، نوعی تردید در باره بوقوع پیوستن این رخداد می باشد!) ، چه ارتباطی با مردم سرکوب شده فلسطین، وقربانیان نسل کشی در غزه دارد»
گورباچف، از نوع ایرانی آن، متاًسفانه نقشی در حکومت ندارد، مردی که شهامت آنرا داشته باشد، پرستوریکای، ناشناخته ای را، که در حکومت اسلامی در حال حاضرانجام شدنی نیست، براه اندازد.
به عقیده ناظران سیاسی، در راهکارهایی که از سوی میر حسین موسوی ، نخست وزیر خمینی، ویا مدیر با قدرت روزنامه، همتای پراودای روسی در ایران، (حسن شریعتمداری و روزنامه کیهان .مترجم) ارائه می شود، نوعی ساده لوحی مسئولین دوران پر شکوه اتحاد شوروی دیده می شود.
جنگ نامرئی جناح های درون رژیمی، که تصورمی شد ، کنترل کامل اوضاع را در دست دارد، و می تواند مردم را، به بازی های خود سرگرم نماید، آشکار شده است.
دوم آنکه، بخشی از مردم ، که بی شک در اکثریت هستند، خواستار دگرگونی اوضاع می باشند،همان اکثریت رای دهندگان خشمگینی، که از یکشنبه تاکنون در برابر نیرو های شبه نظامی رژیم ایستادگی می کنند.
زنان در تهران وهمچنین دراصفهان، زاهدان و شیراز، خواستار برابری حقوق می باشند.جوانان پیوسته دراینترنت حضور دارند، آنان فیس بوک، دیلی موسیون، یا تارنمای (ایران دوستت دارم) را، صحنه یک جنگ پارتیزانی سهمگین کرده اند.رانندگان تاکسی خواهان آزادی بیان هستند. روشنفکران، .. بیکاران.. بازاریان، از رژیمی که هستی آنان را به باد داده، رویگردان شده اند،و پرتاب سنگ بسوی متقلبین آغاز شده است.
وبلاگ نویسان و طنز نویسان، با ساختن و فرستادن اس ام اس های ناشناس و خنده دار، باعث سرگرمی تظاهر کنندگان می شوند، آنها می پرسند؛ چرا احمدی نژاد، وسط سرش فرق باز می کند؟ و پاسخ چنین است؛ برای جدا کردن شپش های نر و ماده.
اینها کسانی هستند، که بدون خواب و خیال واهی، بنفع موسوی رای داده اند، چون چاره دیگری نداشته اند، و به روش لهستانی ها، و حزب سولیدار نوش، رفتار می کنند، که در سال های آخر کمونیزم با بردباری و مبارزه محدود و کنترل شده ، در انتظار سقوط خود بخود رژیم بودند.
سوم، و در پایان، باید پذیرفت، که سرچشمه آغاز این جنبش ، بیش از همیشه، به دموکراسی باز می گردد.
دو چیز در واقع، فراروی طرفداران سیاست واقع بینانه می باشد، یکی آنکه ، «ما ناچاریم نتیجه انتخابات را بپذیریم » و به گفته معروف وزیر خارجه فرانسه در سال 1981، درزمان کودتای رژیم لهستان، بر علیه سولیدارنوش، اشاره کنیم، که گفت « و هیچ کاری انجام نخواهیم داد»
یا اینکه ، از همه ابزاری که در اختیار داریم، در برابر کشوری که از نظر سیاسی در انزوا قرار دارد، استفاده کنیم. کشوری که همه همسایگانش، کم وبیش، بگونه غیر رسمی خواستار سقوط رژیم آن می باشند.
ما در برابر اقتصاد بیمار و ناتوان کشوری قرار داریم، که حتی قادر به پالایش نفت خود نیست، ومشکلات بیشمار دیگری که دیده نمی شوند ،جای خود دارند.
بنابراین ما بایستی به مهار، دو فاجعه قابل پیش بینی بپردازیم؛ ازیکسوجلوگیری ازفشار،سرکوب وکشتار مردم.
از سوی دیگرایستادن در برابر یک حکومت جهاد طلب، که می تواند به سلاح اتمی دست یابد، حکومتی که هرگز پنهان نکرده است، که این سلاح را در خدمت امام غایب، و ظهورش خواهد گذاشت، و این خطر دهشتناکی برای جهان می باشد.
سرانجام :
با اندیشیدن و بررسی این سه مورد، یک ضرورت روشن، دیده می شود
با تمام نیرو به یاری مردم بپا خاسته، ایران بشتابیم. همان کاری که پیش ازاین برای مردم اتحاد شوروی انجام دادیم.
در پایان ، پس از چند دهه بی تفاوتی دریافتیم ، که رژیم پوسیده و انحصار طلبان ، در برابر ضعف ما نیرومند شدند. و ما می توانستیم با همبستگی وبرنامه ریزی، به مخالفان رژیم، که خواهان پایان عمر آن بودند، و شمار و نیروی آنان، بسیار بیشتر از مخالفان دوران اتحاد شوروی می باشد، یاری رسانده و به آنان پشتگرمی بدهیم.
آیا دست دراز شده اوباما، بسوی رژیم ، می تواند تغییر مسیر داده، و بسوی جوانانی دراز شود، که مایه افتخار ملتی هستند که، پورسینا ، سعدی،غزالی و رومی و بسیاری دیگر را به جهان هدیه داده است ؟
راهکار این است.
18 ژوئن 2009
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر